Telegram Group Search
Forwarded from شاهین لقایی
صائب تبریزی(شاعران سبک هندی)
بله استادگرامی آنجا که سلطان عشق آید وخیمه زندبرهمه جا بیچاره عقل بی نواکه پادررکاب رفتن است 👌
دقیقا
عقل فرمول دارد و تابع آن است و محدود به معادلات نسبی می باشد و اسیر حصار نظریات و تئوری ها می باشد . ولی عشق فراتر از زمان و مکان بوده و لایتناهی است و در حصار زمان و مکان نمی گنجد و اگر پر گیرد به اوج لایتناهی پرواز می کند .
Forwarded from A Omrani
عقل اگر داند که دل دربند زلفش چون خوش است عاقلان دیوانه گردند از پی زنجیر او
حافظ
Forwarded from شاهین لقایی
بیت چهارم:
صائب از فکر گلو سوز تو لذت می برد
هر که می داند زبان شعله ی ادراک را
Forwarded from شاهین لقایی
بیت چهارم:
صائب از فکر گلو سوز تو لذت می برد
هر که می داند زبان شعله ی ادراک را
.
* گلو سوز : سوزنده ی گلو ، کنایه از بسیار شیرین و خوشایند .
*شعله ادراک : درک و فهم به شعله آتش تشبیه شده است
.
مفهوم بیت:
در بیت آخر صائب ضمن ستودن افکار و بیان شیرین خودش به این نکته اشاره می کند که فقط انسانهای اندیشمند و متفکر می توانند درک و فهم و شعور و آگاهی بیشتری داشته باشند و سخنان بزرگان و ادیبان را بهتر می توانند بفهمند و درک کنند.
در واقع صائب خودش را انسانی خردمند تصور می کند که اندیشه و سخنانش را افراد آگاه و فهیم می توانند درک و هضم کنند چون که فقط آنها هستند که شور و حرارت و حلاوت سخنان و افکار بزرگانی چون صائب را احساس و درک و دریافت کنند .
Forwarded from شاهین لقایی
صائب تبریزی(شاعران سبک هندی)
عقل اگر داند که دل دربند زلفش چون خوش است عاقلان دیوانه گردند از پی زنجیر او حافظ
درود بر شما
مسئله اصلی همین است که در بیت آخر همین غزل صائب اشاره کرده است .
اگر عقل توانایی ورود به دریای عشق را داشت هیچ گاه خود را محدود به تجارب و آزمایش و خطاها نمی کرد ‌. چون اگر ذره ای از حالات ذوقی و روحی عشق را درک می‌کرد تا ابد پیرو و دنباله رو عشق می شد ولی افسوس که هرگز توانایی و ظرفیت این را ندارد و نخواهد داشت .
Forwarded from شاهین لقایی
صائب تبریزی(شاعران سبک هندی)
بیت چهارم: صائب از فکر گلو سوز تو لذت می برد هر که می داند زبان شعله ی ادراک را
صائب از حسن گلو سوز که می گویی سخن
کاتش از کلک جهانسوز تو در دفتر فتاد
#صائب
Forwarded from شاهین لقایی
درود بر شما
یاد آور این سخن معروف :
" تو اهل فضل و دانشی همین گناهت بس "
Forwarded from کاظم‌‌‌نیا
صائب تبریزی(شاعران سبک هندی)
درود بر شما یاد آور این سخن معروف : " تو اهل فضل و دانشی همین گناهت بس "
فلک به مردم نادان دهد زمام مراد
تواهل فضلی ودانش همین گناهت بس


هرکه دراین بزم مقرب تراست
جام بلا بیشترش می دهند
Forwarded from شاهین لقایی
صائب تبریزی(شاعران سبک هندی)
بیت چهارم: صائب از فکر گلو سوز تو لذت می برد هر که می داند زبان شعله ی ادراک را
چه میوه های گلو سوز در قفا دارد
به خاک ره زر خود چون شکوفه پاشیدن
#صائب
Forwarded from محمدرضا کاکائی
صائب تبریزی(شاعران سبک هندی)
درود بر شما اسب تازی شده مجروح به زیر پالان طوق زرین همه بر گردن خر می بینم #حافظ
آسمان کشتی ارباب هنر می‌شکند
تکیه آن به که بر این بحر معلق نکنیم

عرض ادب و احترام 🌷🌹
Forwarded from پریسا رشیدی
درودبرشما
وقتی چنین قافیه ای داشتیم کافیه بگیم قافیه طبق تبصره شماره 3 اومده که به همین موضوع اشاره دارد وضرورتی نداردکه حروف اصلی مشخص شود
Forwarded from شاهین لقایی
با سپاس فراوان از اساتید بزرگوار :
میلاد، امیر ،کاکایی ، عمرانی ، مصاحبی، رشیدی ، سجودی ،کاظم نیا ، اسمعیلی و دیگر اساتید بزرگوار که حوصله به خرج دادند و در این کارگاه ما را همراهی کردند و سپاس از استاد بانو بهوندی که زحمت هماهنگی کارگاه ها را به عهده دارند .
شبتان نیکو !
✔️✔️✔️✔️
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
جان هیچ و جسد هیچ و نفس هیچ و بقا هیچ
ای هستی تو ننگ عدم تا به کجا هیچ

دیدی عدم هستی و چیدی الم دهر
با این‌همه عبرت ندمید از تو حیا هیچ

مستقبل اوهام چه مقدار جنون داشت
رفتیم و نکردیم نگاهی به قفا هیچ

آیینهٔ امکان هوس‌آباد خیال‌ست
تمثال جنون‌گر نکند زنگ و صفا هیچ

زنهار حذر کن ز فسون‌کاری اقبال
جز بستن دستت نگشاید ز حنا هیچ

خلقی‌ست نمودار درین عرصه‌ٔ موهوم
مردی و زنی باخته چون خواجه‌سرا هیچ

بر زلّه‌ٔ این مائده هرچند تنیدیم
جز حرص نچیدیم چو کشکول‌ گدا هیچ

تا چند کند چاره‌ٔ عریانی ما را
گردون که ندارد به‌جز این کهنه ردا هیچ

منزل عدم و جاده نفس ما همه رهرو
رنج عبثی می‌کشد این قافله با هیچ

بیدل اگر این است سر و برگ کمالت
تحقیق معانی غلط و فکر رسا هیچ


بیدل دهلوی

هیچ و چه هیچی که به هیچ نمی‌ارزد...

ساموئل بکت

ما را به درون هیچی هیچ مکن اما از شر هیچی در امان دار...

همینگوی
منزل عدم و جاده نفس ما همه رهرو
رنج عبثی می‌کشد این قافله با هیچ

بیدل اگر این است سر و برگ کمالت
تحقیق معانی غلط و فکر رسا هیچ

#بیدل_دهلوی

شاعر مقصد را عدم و نابودی می داند و نفسهای خود را جادهٔ این مسیر می پندارد که طی کردن آن تنها رنجی بیهوده است.
مصرع اول در قالب استعاره مفهومی گفته شده.
در بیت دوم می گوید که اگر کمال مدنظر تو همین حرکت به سوی عدم است پس حقیقت معانی تو چیزی جز غلط نیست و فکر رسایی هم نداری.


#Rêwar
“آخر ز جیبِ پیری قد خمیده گل کرد
رمزِ کچه نهفتن در روزگار طفلی”

بیدل

طنین عاطفی این بیتِ بیدل بسیار لطیف و درعین‌حال بسیار تلخ است.
بیت بوی غروب میدهد، بوی بازیی که پایان یافته است!

باری این بیت سرشار از نوستالژی،
آدمی را به یاد آن می‌اندازد که چگونه از شور و بازی‌های بی‌دغدغه‌ی دوران کودکی فاصله گرفته و
در گذرِ خاموشِ زمان، ناگهان خود را پیر و فرتوت و خمیده، در آستانه‌ی پایانِ بازیِ زندگی می‌بیند…

با این رویکرد، بیدل میفرماید؛

حلقهٔ انگشتریی را که در کودکی، در بازی «کچه‌بازی» پنهان می‌نمودیم، اکنون در ایام پیری خود را گویی به تمام نشان می‌دهد.
از همان ابتدا، انگار آن انگشتریِ پنهان‌شده در دست کسی جز «پیری» نبود.

خودِ پیری، با قامت خمیده‌اش، همان حلقه‌ی پنهانی‌ست که روزی روزگاری با بی‌خیالی کودکانه در میان دست‌ها می‌گذشت و پنهان می‌شد-از همان آغاز، حلقه ی انگشتری نه در دست کودک که در مشت خاموش «پیری» نهفته بود که در گذر سرد زمان خود را برملا کرد-تو گویی، آن نه انگشتری که حلقه ی پیری بود که به عنوان کچه‌بازی در دوران کودکی پنهان و اکنون در واپسین لحظه‌های زندگی در ایام پیری نمایان شده است….


#سمیر_سکندر
2025/05/11 23:20:32
Back to Top
HTML Embed Code: